نگاهي به فيلم مستند دف ساخته بهمن قبادي

تيري بر چند نشان مختار شكري پور فيلم مستند دف آخرين ساخته بهمن قبادي است كه در آن قبادي به مراحل ساخت ساز دف توسط خانواده اي كه همگي فرزندانشان نابينا هستند، پرداخته است. اين فيلم چندي پيش در خانه هنرمندان ايران به نمايش درآمد، از اين رو ياد داشتي بر اين فيلم در ذيل مي آيد كه مي خوانيد. قبلدي سواي پرداخت به موضوع اصلي فيلم – مراحل ساخت دف – بيشتر دغدغه اش بيان موقعيت آدمهاي فيلمش است كه در شرايط استثنايي و منحصر به فرد و با پشتكار و مشقت هاي فراوان، خلاقانه و هنرمندانه دست به ساخت اين آلت موسيقايي مي زنند و بنا به تعبيري استعاري اين حرفه مي تواند كاركردي نمادين در زندگي آنان بيابد. يعني به ابراز دلتنگي هايشان كه حاصل قرارگرفتن در آن شرايط ويژه است، دست بزنند. البته با اينكه اين كودكان داراي موقعيتي تلخ و تاثر برانگيزند، اما قبادي در وراي اين موقعيت و قابليت غم انگيزانه اي كه موضوع دارد سعي كرده است كه جاري بودن روح زندگي و اميد اين آدمها را در دل آن موقعيت دردناك بنماياند. يعني فيلمساز به رغم اينكه شرايط سخت محيطي و اجتماعي اين آدمها را در يك جغرافياي خاص بر مي تاباند روي اراده انساني و اعتماد به نفس شگرفي كه در وجود اين آدمهاي به ظاهر ناتوان نهفته است دست گذاشته و در واقع در دل مرگ زندگي و در دل تاريكي ، روشنايي و نور را يافته است. اين فيلم از طرفي پرده اي از واقعيت زندگي تعدادي از آدم هاي فيلم آأوازهاي سرزمين مادري (فيلم قبلي قبادي ) است و فيلمساز سعي دارد آن آدمها را هرچه بيشتر به مخاطب معرفي كند، ضمن اينكه به تعابير استعاري و لايه هاي زيرين ديگري در اين فيلم نيز مي رسيم. از جمله اين لايه ها مي توان به حس مكاشفه گرايانه كودكان نابيناي فيلم اشاره كرد كه مرتب از طريق گوش و با بهره گيري از عنصر صدا به كشف محيط بيروني شان مي پردازند. آوردن نماهايي از گوش آنها به هنگام دريافت صداهاي بيروني محيط پيراموني مي تواند دليلي بر اين ادعا باشد. اگر مشاهده كنيد كودكان معصوم فيلم قبادي خشونتي را كه از طريق كشتار گوسفندان در محيط اتفاق مي افتد از طريق گوش شنيده و آنها را به تاملي وا مي دارد كه مي شود از آن تآمل تعبيري استعاري و رمز آلود استخراج و استنباط كرد. در نماهايي ديگر اين كودكان نابينا از طريق دست و حس لامسه درگيري هاي عاطفي خود را با هم رد و بدل مي كنند. وجود اين نكات در فيلم وجوه ناپيداي ذهني و مكنونات نامكشوف درون آنها را برتابانده و مخاطب را به كشفي دلپذير در اين زمينه وا مي دارد. عنصر صدا در اين فيلم از جايگاهي ويژه برخوردار است زيرا خلا ديداري آن آدمها در زندگي شان پركرده و در فيلم هم صدا موازي با تصوير حركت مي كند و پيش برنده هم هست. جداي از اين، قابليت ديگري كه صدا در اين فيلم دارد آن است كه موجبات ايجاد يك حس هم ذات پنداري ميان بيننده فيلم و كودكان فيلم را پديد مي آورد. در واقع اين كودكان نابينا از طريق صدا و حس لامسه حقايق و واقعيات محيط را از بيرون دريافت كرده و در درون بازسازي كرده و صورتي ديگر به آنها مي بخشند. واقعيت آن است كه فيلمساز دف با يك تير چندين نشانه را رفته است كه يكي از آنها انعكاس شرايط محيطي و طبيعت و نماياندن روابط و مناسبات اجتماعي آدم هاي اين لوكيشن است كه سواي موضوع مطرح شده و اصلي جاي خود را در فيلم باز مي كنند. از جمله اين موارد مي توان به پرداخت به عقايد و مناسك دراويش و مجلس دف زني آنان و همچنين كمبود امكانات رفاهي اشاره كرد كه موجبات تآمل و تالم تماشاگر در خصوص زندگي اين آدمها و آن محيط را فراهم مي آورد. از اينها كه بگذريم فيلم دف نماهايي شسته رفته و بدون اطناب و تميز در خود دارد كه در يك فرم تصويري خاص ، دكوپاژ دقيق ، قاب هايي سنجيده و كادرهايي مشخص گرد هم آمده اند و اين خصايص خبر از كاركشتگي قبادي در ايجاد جذابيت هاي بصري خاص نسبت به طرح ايده و موضوع مد نظرش ميدهد. جالب تر آنجاست كه قبادي بنا به طلب موضوع اشكال و جذابيت هاي گرافيكي نيز به كارش بخشيده است كه به عنوان مثال مي توان به نماي آغازين فيلم اشاره كرد كه چهار دف را در كنار هم چنان چيده كه يك شكل هندسي خاص و تركيبي گرافيكي ايجاد شده است. از طرفي ديگر از آنجا كه فيلم قبادي درباره يك آلت موسيقي است، از اين رو فيلمساز موسيقي فيلم را نيز در دل موضوع يافته و از صدا كه خود عنصري موسيقي ساز روايتگر و افكتيو هست بهره هاي لازم را مي برد تا ضمن پرداخت عيني تر و واقعي تر به موضوع جلوه هايي ديگر از سوژه مد نظرش را جلوه گر سازد. البته اين كار بسيار موجز صورت پذيرفته است و همچنان كه در پايان فيلم مي بينيم نماهايي از دراويش در حال دف زني و سماع مي آيد اما قبادي هيچ گاه فراتر از نياز موضوع به آنها نپرداخته است، در صورتي كه مي توانست روي آنها مانور بيشتري دهد ولي از آنجا كه موضوع فيلم نيستند لذا به حاشيه نرفته و با جمع و جور كردن اين نماها از طرح موضوع عدول نمي كند. در نهايت بايد گفت كه اين فيلم را مي توان فيلم دلي قبادي عنوان كرد كه جداي از پرداخت هاي فرميك و قابليت هاي سينمايي كه فيلمساز به طوري جدي در نظر گرفته به طرح دغدغه هاي دروني خود پرداخته است و تلاش وي در جهت انعكاس دردها و شرايط نابسامان آدم هاي فيلم ستودني است.

Source: Hamshahri No. 301(28/2/1382)